مرثیه ی "صغری طاهری" برای واقعه ی گدار شهپیر
ایران بیا و این تن ریشم به خاک کن
یا نام ایذه را سحر از نقشه پاک کن
صغری طاهری مسئول اطلاع رسانی روابط عمومی کارون۳ ضمن عرض تسلیت به بازماندگان حادثه ی دلخراش گدار شهپیر احساس همدردی خود را در قالب شعری بیان نموده است.
این شاعر قصد دارد با زبانی شیوا و رسا بغض گرفته ی این مردم را بسان فریادی به گوش مسئولین برساند همچنین با هنرمندی تمام اسامی این جانباختگان را در شعر خود استفاده کرده است.
پیشکش به همه ی زخم خوردگان و همه ی زنان بی سکوتی که بهت مندانه در آغوش کارون به خواب رفتند.

به گزارش "ایذه سرای من" متن این سروده که توسط شاعر در اختیار ما قرار گرفته است به شرح زیر می باشد:
اینجا عزای شوکت کارون شهر ماست
میراب راه خون چک بارون شهر ماست
اینجا همیشه مردمش از درد گفته اند
از سایه های سایه ی نامرد گفته اند
اینجا کلام حنجرشان خیس می شود
هر بغض مرگ، تاول سفلیس می شود
آخر کجای سنگ،به تنگ آمدی؟چرا؟
کارون جلوی پای به لنگ آمدی؟چرا؟
ای دختری که مام فریبای رفتنی
دریای من! تو موج ظریفی و رستنی
چشم نبیند و از تو و با درد سرکنم
بی موج هات خشکم و با درد سرکنم
سامان! بدان که مرگ تو ویران کند مرا
مانند باد، بی سر وسامان کند مرا
این زندگی عزاست و سر خوش نمی شود
کارون ! که خاطره است پسر کُش نمی شود
شهلا شکوه رنگ حقایق به خود زده
او عطر زجه های شقایق به خود زده
باشد !ببین ! کشتن کارون عجیب نیست
فریاد های گریه ی قارون عجیب نیست
عرفان! بیا که چشم تو را سیر بو کشم
این زخم را به دعوت یک گفتگو کشم
من با صدای حلقِ تو فریاد می کشم
اینجا کمک! کمک! کمکم...داد می کشم
زهرا تو سهم خواهر زهرای من شدی
دیروز دلخراشم و فردای من شدی
ای جان جان! به سرور زنهای این جهان
برسان سلام بغض همین باز ماندگان
شیدا ترین گلایل شعرم ببینمت
هرگز نخواستم که به آبی بچینمت
مانند یک پرنده ی کوهی چه حیف شد
دختر به این فَر و شکوهی چه حیف شد
یک دختری که نام صفورا گرفته بود
در زیر آب، دست نفس را گرفته بود
باور کنید گریه ام اینجا سکوت نیست
پاسخ به اشک های صفورا سکوت نیست
درد من حصار برکه نیست.