شعر: مرثیه "کورش کیانی" برای واقعه گدار شهپیر
شعر: مرثیه "کورش کیانی" برای واقعه گدار شهپیر
"کورش کیانی قلعه سردی" شاعر بختیاری ساکن شهرستان ایذه، مرثیه ای در عزای 12 زن و کودک بختیاری و اهالی روستای "غریبی ها" که عصر روز چهارشنبه مورخ 09/05/1392 در گدار شهپیر در دریاچه سد کارون 3 کشته شدند، سروده است.
به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، متن سروده ی "کورش کیانی" که توسط شاعر در اختیار ایبنانیوز قرار گرفته، به این شرح است:

بار دیگر شیون از "قارون" وزید
بوی مرگ از ساحل کارون وزید
شیون، آهنگ فراقی تازه داشت
مرگ بوی اتفاقی تازه داشت
تکه ابری در افق سرگشته بود
داس مرگ از بافه ها برگشته بود
آسمان آشفته بود از "دال" ها
نبض چپ می زد رگ "تشمال" ها
اشک ها رد نمک برداشتند
صخره ها از دل ترک برداشتند
ترنه ها با هم مشوش می شدند
آب ها تسلیم آتش می شدند
بی کسی دامان ایلم را گرفت
برف تنهایی "چویل" ام را گرفت
بغض کارون سد شد و در خون نشست
کشتی دلدادگانش را شکست
زیستن با رود کارون ساده نیست
جویباری جخ ز مادر زاده نیست
قرن ها گهواره ی "عیلام" بود
چون همیشه می خزید آرام بود
داستان خشم کارون ممتد است
سال ها زندانی پشت سد است
اژدهایی خفته است این کهنه رود
این قفس را عاقبت خواهد گشود
بعد سد، رفتار کارون فرق کرد
کینه ور شد ماهیان را غرق کرد
سیزده تا ماهی بی انتخاب
از عطش مردند در اعماق آب
سیزده پروانه ی بی سرگذشت
مرگشان از حلقه ی تندر گذشت
باز کارون ناله کرد و خون گریست
یک "ارس" شیون شد و "جیحون" گریست
کو خشایاری که هر جا طاق زد
گرده ی دریاچه را شلاق زد
چون "غریبی" ها غریب افتاده ایم
از عدالت بی نصیب افتاده ایم
غیر شیون در شب "شیوند" نیست
ردی از بهرام ورجاوند نیست

به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، متن سروده ی "کورش کیانی" که توسط شاعر در اختیار ایبنانیوز قرار گرفته، به این شرح است:

بار دیگر شیون از "قارون" وزید
بوی مرگ از ساحل کارون وزید
شیون، آهنگ فراقی تازه داشت
مرگ بوی اتفاقی تازه داشت
تکه ابری در افق سرگشته بود
داس مرگ از بافه ها برگشته بود
آسمان آشفته بود از "دال" ها
نبض چپ می زد رگ "تشمال" ها
اشک ها رد نمک برداشتند
صخره ها از دل ترک برداشتند
ترنه ها با هم مشوش می شدند
آب ها تسلیم آتش می شدند
بی کسی دامان ایلم را گرفت
برف تنهایی "چویل" ام را گرفت
بغض کارون سد شد و در خون نشست
کشتی دلدادگانش را شکست
زیستن با رود کارون ساده نیست
جویباری جخ ز مادر زاده نیست
قرن ها گهواره ی "عیلام" بود
چون همیشه می خزید آرام بود
داستان خشم کارون ممتد است
سال ها زندانی پشت سد است
اژدهایی خفته است این کهنه رود
این قفس را عاقبت خواهد گشود
بعد سد، رفتار کارون فرق کرد
کینه ور شد ماهیان را غرق کرد
سیزده تا ماهی بی انتخاب
از عطش مردند در اعماق آب
سیزده پروانه ی بی سرگذشت
مرگشان از حلقه ی تندر گذشت
باز کارون ناله کرد و خون گریست
یک "ارس" شیون شد و "جیحون" گریست
کو خشایاری که هر جا طاق زد
گرده ی دریاچه را شلاق زد
چون "غریبی" ها غریب افتاده ایم
از عدالت بی نصیب افتاده ایم
غیر شیون در شب "شیوند" نیست
ردی از بهرام ورجاوند نیست
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۵/۱۷ ساعت 17:11 توسط محسن فرهادی باجولی
|

درد من حصار برکه نیست.